خیابان های جنوبی شهر را در عصر تابستان شرجی گس میکنم. مقصد، بازار شهرداری در کمربندی جنوبی شهر است. شبکههای مجازی پیامی را به دست من میرسانند.
” سلام. جلسه هم اندیشی و طرح و رفع مشکلات بانوان شهر.با حضور نماینده ی مجلس شورای اسلامی.جناب آقای دامادی.”
با خواندن این پیام لیست بلند و بالای مشکلات بانوان در ذهنم مرور شد و در نهایت موفق شدم دغدغهی اصلی خود را به عنوان یک شهروند با محمد دامادی مطرح کنم.
خود را به محل برگزاری برنامه رساندم. برنامه در یک باشگاه ورزشی برگزار میشد و شرکت کنندگان در این برنامه یا کودک و نوجوان بودند و یا خانمهای میان سالی که احتمالا مادران این دختران بودند.
در ابتدای جلسه دامادی مطرح کرد: امکانات برای ورزشکاران بانو نسبت به پتانسیلهای این حوزه محدود است. میدانم نگاه دولتی نسبت به این مقوله کفایت نمیکند و باشگاههای خصوصی باید جور این کمبودها را بکشند.
یکی از بانوان میگفت: زن جایگاه میخواهد. زن باشگاه و استادیوم اختصاصی میخواهد. زن حضور در ورزشگاه در شرایط مساعد میخواهد. زن حمایت میخواهد. دغدغههای اجتماعی، فرهنگی و … امان زن را بریده است.
راست میگوید. شاید امروز طلاق امان ازدواج هایمان را بریده باشد اما با خودم فکر میکنم این هم دغدغهی اول بانوان شهر من نیست.
دامادی در ادامه سخنان خود گفت: روزگاری در همین شهر اگر خانمی پشت فرمان اتومبیل مینشست همه با تعجب نگاه میکردند و از خود در مورد این زن سئوالاتی می پرسیدند. 15 سال زمانی نیست که از اذهان گذر کرده باشد. روزگاری در این شهر ورزش کردن بانوان شهر کم یاب و نادر بود، اما امروز مادران این شهر خود فرزندان و دختران خود را به باشگاه های ورزشی میبرند.
زنی میگفت: باران که می بارد این قسمت شهر زیر آب می رود. باران نعمت است اما هر گاه میبارد، حس میکنیم عذابی بر ما نازل شده است.البته مشکل دومی که او اشاره میکند پیرامون موضوع ماشین های خطی است که به محض تاریکی هوا برای مسیر راهبند فضای ناامنی را ایجاد کردهاند.او درخواست میکند که شهرداری پیگیر تاکسیهای این مسیر یاشد تا ساعات بیش تری از شب را پوشش بدهد.
شاید زن نمی داند محمد دامادی سالهاست از شورای شهر جدا شده و امروز در مجلس شورای اسلامی وظایف کلان تری دارد. اما ایشان قول پیگیری میدهد.
در انتهای برنامه این نمایندهی مجلس اظهار امیدواری میکند که انشاالله روزی همین دختران خردسال و نوجوان در میادین مدالهایی را می گیرند.
پس از برنامه با محمد دامادی هم قدم می شوم و به او می گویم: نظرتان در مورد حوادث اخیر پیرامون بانوان که مهمترین آن حادثهی تلخی که برای مادر جوان دارابکلایی بوجود آمده چیست: هیچ نمی گوید و با مکثی طولانی پاسخ می دهد که متاثر است.
به او می گویم که می داند از سفر بانوان روستاهای میاندورد به ساری کاسته شده است؟
دامادی پاسخ می دهد با آقای کشاورزیان جلساتی را پیرامون این موضوع برگزار کرده است و به زودی ماشینهای مسافربری ساماندهی میشود.آن چیزی که امروز دغدغهی من است بحث آرامش شهروندان و خصوصا بانوان شهر در همه ی جایگاه هاست.
دامادی با همرانش می رود و من به این می اندیشم که بانوان شهر من امروز به جای دغدغههای اجتماعی و فرهنگی دغدغهی امنیتی دارند و امیدوارم به زودی دستگاه های اجرای در این زمینه به راه حل مناسب برسند.