با وجود مشغلهكاري زيادي كه داشتند، با رويي گشاده و با گفتاري شيرين قرار مصاحبه را پذيرفتند.. استاد كه مردي آزاده و انديشمند، انساني گرانسنگ با گفتاري شيوا و گاه با سكوتي متفكرانه نزد تمام دانشجويان و همكاران آشناست، به عنوان چهره ماندگار مهندسي عمران استان مازندران زبانزد هستند. گفتگوي جالب ما به شرح زير است:
-استاد در ابتدا خودتان را بيشتر معرفي نمائيد.
اینجانب محمود حسن پور متی کلایی در سال 1333 در شهرستان بابل متولد شدم و تحصيلات خود را تا ديپلم رياضي در اين شهر ادامه دادم. در سال 1350 وارد دانشگاه صنعتي شريف گشتم و در سال 1354 در رشته مهندسي سازه از آن دانشگاه فارغالتحصيل شدم.
پس از خدمت وظيفه در يك شركت بينالمللي مهندسي به عنوان مهندس طراح مشغول به كار شدم و در طول مدت هفت سال كار در آن شركت، روي پررژه راهاندازي مجتمع مس سرچشمه كرمان در ايران و سه سال به عنوان بازرس طراحي و ساخت كليه سازههاي فولادي پروژه مجتمع فولاد مباركه اصفهان در اروپا مشغول بودم. در سال 1364 پس از بازگشت به وطن بنا به پيشنهاد رئيس وقت دانشگاه تازه تأسيس قائمشهر مديريت تأسيس رشته مهندسي عمران را به عهده گرفتم و سالها مدير گروه اين رشته بودم. در همين دوره بنا به ضرورتي كه در شغل جديد احساس شد اقدام به ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا در دانشگاه صنعتي اميركبير تهران كردم. همچنين چندسالي رئيس دانشكده فني و چندسالي هم رئيس مجتمع شماره يك دانشگاهي واحد قائمشهر بودم.
– تعريفي كه شما از رشته عمران داريد چگونه است؟
از نظر تئوري مهندسي عمران يعني شناخت نيرو، نوع، سبب، ميزان، نحوهي ورود و اثر آن بر روي جامدات و سيالات است. البته جامداتي كه داراي هندسه و فرم كاربردياند. يعني همانهايي كه به سازه معروفاند. از اين نظر مهندسي عمران بسيار زيبا، جالب، جذاب و سرشار از حكمت است. به عنوان مثال يك كره فولادي توپر ساكن صرفاً تحت اثر وزن خودش به چه شكلي در ميآيد، همواره براي من مسئلهاي جذاب و جالب بوده است.
از نظر كاربردي من فكر ميكنم هيچ رشته مهندسي وجود ندارد كه به مهندسي عمران محتاج نباشد. هر فعاليتي نيازمند به يك فضاي محدود و بستهاي است و اين فضاي محدود چيزي نيست جز ساختمان. بنابراين مهندسي عمران در تمامي عرصههاي كار و فعاليت اجتماعي حضوري بنيادي دارد.
– نظرتان راجع به تدريس در دانشگاه چيست و چرا اين كار را انتخاب كرديد؟
از نظر من تدريس در دانشگاه يعني سروكار داشتن با جوانان مستعد و باهوش. چه كسي است كه قدرت به كارگيري فكر و خلاقيت جوانان مستعد و باهوش را به صورت رودررو داشته باشد و اين شغل را انتخاب نكند؟
من همواره گفتهام كه هر جوان دانشجو از نگاه من از هر پروژه عظيمي عظيمتر است. به كار انداختن فكر، انديشه و ذهن خلاق دانشجو يعني باز كردن در صندوقچهاي كه انتها ندارد و گشودن پنجره در پنجرهها.
من هرگز احساس نكردم كه در كلاس درس مشغول درس دادنم بلكه به نيت درگيري فكري و برپايي طوفان مغزي به كلاس ميروم. يكي از استادان برجسته تحليل مدرن سازهها در مقدمهي كتابش عبارت بسيار زيبا، جالب و پرمعنايي بيان داشته كه ترجمه آن به فارسي چنين است: «آموزش مهندسي يعني متدهاي تفكر براي حل مسائل!»
– از نظر شما بهترين استاد چه ويژگيهايي دارد؟
از نظر تبارشناسي، تبار اين جور سئوالات به افلاطون برميگردد. بهترين؟ كاملترين؟ … پيشفرض در اين تيپ سئوالات، آرمانخواهي و مونيسم است و كشش و گرايش به انتزاعي كردن. يعني علاقه به كندن از زمان، مكان و شرايط. توجه كنيد كه صرفنظر از شرايط و جداي از آنها كاملترين ميز چه ميزي است؟!
اگر توانستيد به اين سئوال پاسخ صحيح بدهيد به همين نهج به سئوال خودتان هم ميتوانيد پاسخ صحيح بدهيد. بقيهاش به عنوان تمرين به عهده شما!
– اگر استاد نميشديد چه شغلي را انتخاب ميكرديد؟
احتمالاً شغلي سقراطي انتخاب ميكردم: قابلهگري! آيا ميدانيد كه ذهن انسان هم باردار ميشود و ميتواند وضع حمل كند؟! و آيا ميدانيد كه چه چيزي ذهن انسان را باردار ميكند؟ سئوال و پرسش. و آيا ميدانيد كه چگونه وضع حمل ميكند؟ تعقيب سئوال از طريق استدلال منطقي و در نهايت رسيدن به پاسخ درست يا به سئوالي بنيادين. در اين صورت است كه ذهن انسان وضع حمل ميكند يعني به تراز و ايستار جديد از فهم ميرسد و اين يعني ذهن زائيد! بنابراين قابلهگري ذهني به نظر ميرسد شغل جالبي باشد. گيج شديد؟ نترسيد، گيج نشديد، احتمالاً ذهنتان باردار شده است!
– ضروريترين ويژگيهايي كه يك دانشجو در اين دوره بايد داشته باشد چيست؟
دانستن زبان انگليسي و مهارت كار با كامپيوتر بسيار مهماند. اين دو ويژگي معيار باسوادي در دنياي امروز هستند. همچنين دانشجو بايد مفاهيم و زبان رشته تحصيلي خود را عميقاً بشناسد كه البته در نائل شدن به اين شناخت نقش استادان رشته از اهميت بالايي برخوردار است. به نظر من اگر هر جواني يا هر دانشجويي با مفاهيم و زبان رشته تحصيلي خود آشنايي عميق پيدا كند محال است كه به رشته تحصيلي خود علاقمند نگردد و اگر محال نباشد بسيار به ندرت اتفاق ميافتد كه در آن صورت ميتوان گفت كه دانشجو ديگر دانشجو نيست؛ يعني به دنبال دانش و دانستن نيست بلكه به دنبال چيز ديگري است! آيا سراغ داريد كسي را كه از دانستن فرار كند و گريزان باشد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ شخص موردنظر ديگر دانشجو نيست.
– محبوبيت استاد را تعريف كنيد. فكر ميكنيد استاد محبوبي هستيد؟
محبوبيت استاد را ميتوان اينگونه تعريف كرد كه همه دانشجويان يا قريب به اتفاق آنها استاد را دوست دارند و از تدريس و مصاحبت با او لذت ميبرند. من فكر نميكنم كه واجد چنين ويژگيهايي باشم چون تاكنون به منظور كسب محبوبيت وارد هيچ كلاسي نشدم؛ بلكه برعكس همواره به قصد بيدار كردن دانشجو به كلاس ميروم و خوب ميدانيد بيداركننده در نزد كساني كه در خواب شيرين هستند حداقل در اوائل بيداري از محبوبيتي برخوردار نيست.
– جواب آخر برايتان مهم است يا راهحل مسئله؟
هر دو مهماند. اگر منظور يا هدف در مسئله كشف يا ابداع راهحل باشد در اينصورت راهحل مهمتر از جواب است ولي اگر راهحل مسئله از قبل وجود دارد و آموزش داده شده در اين حالت جواب مهمتر از راهحل ميباشد.
توجه كنيد كه در حالت اخير نه اينكه راهحل مهم نيست و ارزش صفر دارد بلكه جواب مهمتر و از ارزش بيشتري برخوردار است.
– نظرتان در رابطه با نقش استاد در تفهيم مطالب علمي درس و ايجاد علاقه در دانشجو چيست؟
استاد ركن ركين و عماد خيمه دانشگاه و چشمهجوشاني است كه فورانش شوق و اشتياق را در دانشجو بيدار ميكند. چشمه شدن كار هر كسي نيست و قدر چشمه را دانستن نيز همينطور. به نظر من نه دانشجويان بلكه استاداناند كه دانشگاه را پويا، پيشرو و زنده نگه ميدارند؛ چون دانشجويان ميآيند و ميروند و اين استاداناند كه باقي ميمانند و مشعل علماند نه مشعلدار علم.
– به نظر خودتان تا حالا آدمي موفق بوديد؟!
اگر موفق بودن يك شخص را تشخيص و استفاده درست و به موقع و بجا از پتانسيلهاي شخص توسط خود شخص به طرق مقدور تعريف كنيم ميتوانم بگويم كه تاكنون موفق نبودهام؛ مگر آنكه تعريف ديگري از موفق بودن ارائه كنيد.
– اوقات فراغت خود را چگونه ميگذرانيد؟
خيلي دوست دارم اوقات فراغت را تجربه كنم. من اوقات فراغت را نميشناسم. اين اصطلاح برايم غريبه و ناآشناست. من حتي در اوقات فراغتم فراغت ندارم! ذهنم همواره درگير است. شايد ذهنم در خواب فرصت فراغت را داشته باشد. شايد هم در دنياي پس از مرگ. آن را هنوز نميدانم! اينكه ميگويم ذهنم، به دليل آنكه من چيزي جزء ذهنم نيستم! اگر بگوييد كه هنوز گرسنگي يا تشنگي نچشيدي تا بداني كه چيزي به غير از ذهن هستي در پاسخ ميگويم كه بعيد است در چنين وضعي انسان احساس فراغت داشته باشد. آيا به نظر شما دارد؟ ولي به هر صورت اگر منظور شما از اوقات فراغت زمانهايي باشند كه انسان تنهاست و فارغ از كارهاي اجباري، بايد بگويم كه در چنين اوضاعي به مطالعهي انبوه كتابهايي ميپردازم كه سالها پيش چشم به راه اوقات فراغت مناند. كتابهايي كه وضعي شبيه به وضع خانوادهام دارند!
– حرف ناگفته.
فراوان. مثلاً افسانهها چيزهاي خوبياند. همينطور روياها. دست كم مگيريدش. ولي فراموش نكن كه براي عملي كردن روياهايت هر كاري را مجاز نشمري!
اين را هم فراموش نكن كه علم و هنر هر دو از يك گوهرند! گوهرش هم انسان است. همان انساني كه كانت تاحدودي وصفش كرده است. راستي يادت نره دنيايي كه در آن زندگي ميكني دنياي كثرت است. سعي كن اين را دريابي! اين گفته پوپر هم تقديم شما: با آنكه مطمئني به قله دست نخواهي يافت ولي در دره نمان. حتي اگر مطمئني كه هيچكس هم هرگز به قله دست نخواهد يافت باز هم همان كار را بكن: در دره نمان. هرچه تراز ايستار تو از دره بالاتر، چيزهايي را تجربه ميكني كه تاكنون هرگز تجربه نكردي.
راستی داشت يادم ميرفت: مهندسي عمران رشته خوبي است!
از جناب دکتر حسن پور بخاطر زحمات بی دریغ و به عنوان انسانی وارسته و الگوی بنده کمال تشکر را دارم . ان شاله همیشه تندرست و در سلامت کامل باشند.
از استاد عزیز وبزرگوارم جناب دکتر حسن پور که همواره الگویی برای اینجانب بوده اند، کمال تشکر دارم، استاد برای بنده همیشه الگوی علم وادب می باشند. و از خداوند بزرگ سلامتی و شادی برای ایشان آرزومندم.
خدا حفظشون کنه
مطمعنا ایشون منو اصلا یادشوننمیاد و این بی معرفتی بنده رو میرسونه، و با این که چند سال از حضور من درکلاس درس زندگیشون میگذره ولی هفته ای نیست که به طرق مختلف یادی از ایشان نکنم.
با سلام به آقای دکتر حسن پور
من افتخار این رو داشتم که 9 واحد درسی را با این استاد سپری کنم. 9 واحدی که به واقع خودش برای من و هر دانشجوی عمران قائم شهری، به معنای فهم دنیایی جدید بود. هنوز هم بعد از 10 سال هر زمان کتاب ایشان را می بینم به یاد لحظات شیرین کلاس هایشان می افتم.
خداوند به شما عمری طولانی همراه با سلامتی عطا کند تا دانشجویان بیشتری از این چشمه جوشان بهره ببرند.
درود فراوان بر استاد گرانقدر دکتر حسن پور عزیز
من افتخار دانشجویی درس مهندسی زلزله در سال ۸۷ با ایشون داشتم.هنوز بعد چندین سال یاد زیبایی اون کلاس در ذهنم هست.خدا حفظشان کند